حکایت کرده اند که .....

.....زنی می رفت ، مردی او را دید و دنبال او روان شد . زن پرسید که چرا پس من می آیی ؟ مرد گفت : برتو عاشق شده ام .

زن گفت : برمن چه عاشق شده ای ، خواهر من از من خوبتر است و از پس من می آید ، برو و بر او عاشق شو .

مرد از آنجا برگشت و زنی بدصورت دید ، بسیار ناخوش گردید و باز نزد زن رفت و گفت : چرا دروغ گفتی ؟ زن گفت : تو راست نگفتی .

اگر عاشق من بودی ، پیش دیگری چرا می رفتی ؟ مرد شرمنده شد و رفت .

نظرات 1 + ارسال نظر
فرهاد تاج جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.taj.blogsky.com

سلام عزیز
اولا ممنونم که به من سر زدی و نظر دادی
دوما مطالبت خیلی قشنگه بازم به دیدن ما بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد